۱۳۸۶ مهر ۶, جمعه

اقلیت + آزادی + حقوق

این سه واژه از مفاهیم کلیدی دنیای امروز هستند و در اين ميان خیلی‌ها آنها را به بازی می گیرند.
بی شک هنگامي كه از آزادی و حقوق سخن گفته مي شه، بیشتر (اما نه همیشه) باید متوجه اقلیت‌ها بود، به همین دلیل در ليبراليسم هم يکی از مفاهیم هسته‌ای (به معنای محوری نه انرژی هسته‌ای!!) حمایت از آزادی‌های فردی و اجتماعی است؛ منتها در این بین یک قیدی را همیشه مطرح می کنند: آزادی دیگران نباید در نتیجه اقدام و فعالیتی محدود و یا آسیب ببیند.
اما اينجا این پرسش مطرح می شه که چه اتفاقی باید بیفته تا تایید بشه به آزادی و حقوق کسی یا اقلیتی و یا حتی اکثریتی تجاوز شده؟
یکی از برنامه‌های رایج در غرب به اصطلاح Claim یا مطالبه کردن است، یعنی اگر کسی بتونه در محاکم قضایی ثابت کنه که بطور مثال یک اقدام (سخن یا رفتار)، حقوق شخصی و مرزهای آزادی او را خدشه دار کرده، می‌تونه از عامل این تجاوز غرامت بگیره؛
اینجا چند تا پرسش مطرح می شه:
آیا در مورد مسائل معنوی هم چنین ساز و کاری برقراره؟
مبنای قضاوت چیست؟ (این پرسش خیلی کلیدی است)
بطور مثلا آیا همجنس بازها(حتمن می دونید که باید بین این مفهوم با مفهوم دوجنسی یا نارضایتی جنسی Transsexualism تفاوت قائل بشیم که یک نوع اختلال جنسی محسوب می شه و در ايران هم به رسميت شناخته شده و درمان مي شه، يعني يك وقت زن مرد مي شه و يك وقت بالعكس!)بعنوان گروهی با گرایش‌های رفتاری ناهنجار باعرف و شرایط (نه تنها مذهبی بلکه نورمال و طبیعی انسان‌ها) می توانند از حقوق و آزادی‌های یک اقلیت برخوردار باشند؟
آیا صرف وجود یک اقلیت يا يك گرايش اقليتي، می تواند مجوزی باشد برای به رسمیت شناخته شدن آنها؟
برای پاسخ گفتن به این پرسش ها باید یک دید کلان داشت.

۱ نظر:

ناآرام گفت...

آقای محترم
وقتی چیزی وجود داره، به رسمیت شناخته شدن یا نشدن‌اش چیزی رو عوض نمی‌کنه؛ هر چند که یک پدیده‌ی نادر مثل خورشید گرفتگی باشه. برای خورشید چه فرقی می‌کنه که گرفتگی‌اش رو به رسمیت بشناسیم یا نه؟! هر وقت لازم بدونه خودش می‌گیره! در ضمن، شاید خوب باشه بدونید که عمل هم‌جنس‌بازی به صورت گسترده‌ای در میان حیوانات رواج دارد و انسان هم از نظر حیوانی فرق زیادی با سایر حیوانات نداره