۱۳۸۶ شهریور ۲۳, جمعه

دلا خو كن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد!

مي گويند كه رمز موفقيت آلماني‌ها و ژاپني‌ها در هنر معاشرت آنهاست،
آنها نهايت لطف، هم فهمي و مدارا را نسبت به يكديگر دارند.
اما در ايران،
از سنين نوجواني و حتي كودكي مفاهيم بي‌اعتمادي، مخفي‌كاري و اينكه كار موفق در حركات فردي و يا باندي است را فرا مي گيريم.
و وقتي بزرگ مي شويم ...
... بيشتر به فكر سركار آوردن يك باند موافق با خود در راس امور هستيم تا پي انداختن ساز و كارهايي براي شناسايي افراد كارامد و مدير ...
... و البته اين ذهنيت را هم در ذهنمان جا انداخته مي شود!!‌ كه: ما مي خواهيم كار بكنيم بي‌آنكه دچار باندبازي و جناح بازي شويم!
حالا نتايجش را كه ديگه براحتي مي توانيم دريابيم، نهادينه نشدن كار گروهي، ضعف در ورزش‌هاي گروهي و تيمي (بجز استثنائات اخير كه بايد منتظر ماند و تداوم آنها را ديد)، عدم‌تحمل كارهاي گروهي و همكاري گروهي، روحية دستور دادن و مدير بودن تا كارشناس بودن و همكار بودن و ....
و متاسفانه يكي از برآمدهاي چنين روحيه اي اينه كه هميشه منتظريم تا يك نفر قهرمان بياد كارها را سر و سامان بده، حتي در بحث هاي سياسي و اقتصادي با مثال زدن رضا شاه، برخي از او بعنوان الگوي يك مدير حكومتي ياد مي كنند و آرزوي روي كار آمدن يك رئيس حكومت كه با تحكم و قدرت رهبري را به دست بگيره، سخن مي رانند، بي آنكه باور داشته باشيم يك سيستم و يك گروه منسجم ده ها و صدها برابر يك نفر خوش فكر مي توانند تاثير داشته باشند...
ياد مي گيرم كه: دلا خو كن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد!

۱ نظر:

ناآرام گفت...

سلام استاد گران‌قدر نمی‌دونم چرا هرچی فکر می‌کنم نمی‌فهمم ربط این جمله‌ی آخر به کل متن چی بود؟ نکنه خدای ناکرده شما شک دارید که از تن‌ها بلاخیزد؟!!! از تن‌ها بلا خیزیدن هیچ منافاتی با کار گروهی نداره‌ها! از تن‌ها بلا خیزیدن تنها به این معنیه که در کارهای گروهی باید صبر و تحمل بیش‌تری داشته باشیم و تن‌ها را بیش‌تر تحمل کنیم. اگر از تن‌ها بلا نمی‌خیزید که داشتن صبر در کارهای گروهی بی‌معنا می‌نمود!