۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

فلسفه زندگی


آب رودخانه هم به پای گل می ره و هم به پای بوته ی خار. هر دو هم از اون آب استفاده می کنن، اما گل زیباتر و بیشتر مورد توجهه نه خار.
عمر انسان هم همینطوره، بعضی ها از فرصت عمری که خدا بهشون می ده، خودشونو یا فرزنداشونو مثل گل پرورش می دن و بعضی ها هم خارگونه رشد پیدا می کنن که کارشون جز فرو رفتن به روح و قلب دیگران نیست.
داستان حسین و یزید هم همینطوره. هر دو از خدا عمر گرفتند، یکی مثل حسین گلی شد در زندگی که تا ابد که ابده، هر انسانی که داستانش را بشنوه، از او به نیکی یاد می کنه، اما در مقابل، یزید و شمر خارهایی هستند برای انسانیت و هر انسانی که داستان کربلا را می شنوه، جز لعن و نفرین نصیب آنها نمی کنه.
این یعنی فلسفه زندگی! یعنی طوری زندگی کنیم که یا خودمون یا فرزندانمون را گل تربیت کنیم، نه برای تحسین و تمجید دیگران که تمجید و تحسین خودش حاصل می شه.
به قول سعدی:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز – مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه



دود هوا

چند روز پیش این خبر نظرم را به خودش جلب کرد: عبدالرزاق برزگر معاون پزشكی و آزمايشگاهی سازمان پزشكی قانونی ایران می گوید: "در نيمه اول سال جاری ۱۲ هزار و ۸۱۲ تن در تصادفات رانندگی در ایران كشته شده‌اند كه اين شمار نسبت به مدت مشابه سال قبل ۴.۳ درصد افزايش يافته‌است." به گزارش «ايلنا»، آقای برزگر افزوده است: "بيشترين افزايش در شماركشته‌های ناشی از حوادث رانندگي در شش ماه اول امسال در ماه فروردين ماه با ۱۰.۲ درصد و شهريورماه با ۸.۹ درصد گزارش شده‌است. به گفته آقای برزگر: "بيشترين تلفات ناشی از حوادث رانندگی در ایران، در استان‌های لرستان با ۴۱.۱ درصد و مركزی با ۳۹.۴ درصد رخ داده‌است و ..."

راستش شنیدن این خبر خیلی ناراحت کننده است! چند سالی می شه که نهادهای مختلف در ایران تلاش می کنند تا بلکه حوادث رانندگی کاهش پیدا کنه، اما با خبری که منتشر شده، به نظر می رسه نتیجه ی تمام این تلاش ها دود هوا شد!
به نظر می رسه، هر قدر امکانات جاده ها یا کیفیت خودروها بهتر می شه، اتفاقن شرایط را برای تشویق رانندگان ایرانی به سرعت و حرکات جنون آمیز تقویت می کنه.
چند سال پیش یه وبلاگی داشتم پیرامون همین معضل رانندگی در ایران. تلاش داشتم تا به خیال خام خودم در آنجا مطالبی را در مورد رانندگی صحیح از منابع معتبر درج کنم. از یک سو هم به خاطر رفت و آمدهایی که به برخی کشورهای خارجی داشتم، مقایسه هایی بین رانندگی در ایران و سایر کشورها می کردم. بعد از حدود دو سال رسیدم به یک نقطه ی تعیین کننده، همانطوری که نیوتون رسید و از افتادن سیب از درخت قانون جاذبه ی زمین را پس از سال ها کشف کرد:
کشف من این بود که وضعیت رانندگی در ایران به عنوان یک پدیده ی اجتماعی، بازتابی از وضعیت تفکر در جامعه ی ایرانی است. وضعیت رانندگی در ایران هیچ ارتباطی با فقر و ثروت نداره همان طور که تجربه نشان داده که در کشورهایی به مراتب فقیرتر و سطح درآمدی پایین تر از ایرانی ها، اصول رانندگی بسیار بهتر رعایت می شه.

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

مرده و کفن و فلسطین!


تازگی ها موضوع اظهارات احمدی نژاد در سازمان ملل در مورد فلسطین و اعتراض محمود عباس و ایجاد یه جور کر کری بین این دو توجه من را را به خودش جلب کرده است. بخصوص که برخی از وبلاگ ها هم قند تو دلشان آب شده که بله محمود عباس (حالا شاید به عنوان متولی یا صاحب فلسطین!؟)، دیدید چطور جواب احمدی نژاد را داد؟
شاید در نگاه نخست برقراری چنین رابطه ای منطقی به نظر برسه که خب وقتی صاحب خانه خودش چیز دیگه ای می خواد، چرا باید دیگران دخالت کنند؟
اما خیلی خلاصه و جمع بندی شده نظرم را در این مورد بگم:
یه ضرب المثل ما ایرانی ها داریم که می گه: اگه مرده را به حال خودش بگذاری، کفنش را کثیف می کنه! حالا موضوع این فلسطینی ها هم داستان همین مرده است.
آنها 60 -70 ساله به خاطر ندانم کاری، بی درایتی، بزدلی و عدم اتحاد این مشکلات بزرگ را برای خودشان، خاورمیانه و جهان اسلام باعث شده اند و در تمام این سال ها هم نتوانسته اند حقشان را پس بگیرند، حالا هم این اظهارات محمود عباس مطرح شده که مثلا خواسته با ضایع کردن رئیس جمهور ایران (البته با استفاده از گل آلود بودن آب! وگرنه جرات این جور حرفا را نداره!) مثلا شرایط را به نفع خودش تنظیم کنه.
به هر حال می دونم که شرایط سیاسی داخلی ایران دستاویز این اظهارات جسورانه را به محمود عباس داده، اما حقیقت همان ضرب المثلی است که عرض کردم.
عزت عالی مستدام.

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه


راستش گاهي به اين مي‌انديشم كه چرا ما آدما وقتي بزرگ مي‌شيم، احساس ‏مي‌كنيم تنها به كمالات ما افزوده مي‌شه! اما چرا به اين فكر نمي‌كنيم كه به نقايصمان ‏هم به همان اندازه افزوده شده و يا شايد بشه گفت كه نقايصمان هم به همان اندازه ‏بزرگتر شده‌اند‎!! ‎حالا اين به كنار، اما نكته‌ي جالب اينه كه بزرگترها اصرار دارند نشان بدهند كامل ‏هستند و بروز هر گونه نقص (كه شايد حالا نقصي هم نباشه و بيشتر توهمي از ‏نقص باشه)، برايشان بسيار پرهزينه و باعث سرشكستگي باشه‎.‎
حالا بياييم اينطوري فكر كنيم كه چه اصراري داريم خودمان را كامل نشان دهيم، ‏چرا كه در اين صورت كوچكترين نقص ما هم بزرگ جلوه داده مي‌شه، اما اگه ‏اينطوري رفتار نكنيم، اونوقت با نقايصمان هم خيلي طبيعي برخورد مي‌شه و ‏خودمان هم كمتر آسيب مي‌بينيم‎.‎
چه كسي مي‌تونه ادعا كنه كامله؟؟؟