۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

فلسفه زندگی


آب رودخانه هم به پای گل می ره و هم به پای بوته ی خار. هر دو هم از اون آب استفاده می کنن، اما گل زیباتر و بیشتر مورد توجهه نه خار.
عمر انسان هم همینطوره، بعضی ها از فرصت عمری که خدا بهشون می ده، خودشونو یا فرزنداشونو مثل گل پرورش می دن و بعضی ها هم خارگونه رشد پیدا می کنن که کارشون جز فرو رفتن به روح و قلب دیگران نیست.
داستان حسین و یزید هم همینطوره. هر دو از خدا عمر گرفتند، یکی مثل حسین گلی شد در زندگی که تا ابد که ابده، هر انسانی که داستانش را بشنوه، از او به نیکی یاد می کنه، اما در مقابل، یزید و شمر خارهایی هستند برای انسانیت و هر انسانی که داستان کربلا را می شنوه، جز لعن و نفرین نصیب آنها نمی کنه.
این یعنی فلسفه زندگی! یعنی طوری زندگی کنیم که یا خودمون یا فرزندانمون را گل تربیت کنیم، نه برای تحسین و تمجید دیگران که تمجید و تحسین خودش حاصل می شه.
به قول سعدی:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز – مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

۲ نظر:

نرگس گفت...

سلام . مرسی که نظر دادین تو وبلاگ نرگس . من نمیدونم چرا نرگس دیگه نیست . خیلی نگران حالش شدم . نرگس دختر عجیب و بسیار حساسیه و من از این میترسم که اتفاقی براش افتاده باشه و بدتر اینکه چرا بی خبر رفت ؟
ممنون میشم از حالش بهم خبر بدین . و یه سوال دیگه خودش میدونه که وبلاگش رو برگردوندم ؟

نفیسه گفت...

دایی جون زیبا بود