۱۳۸۶ دی ۷, جمعه

الف مثل انسان


تو دنيا در يك نوع دسته بندي مي توانيم امور را به اصيل و غيراصيل (اعتباري) شناسايي كنيم.
تعريفم از اصيل و غيراصيل هم اينه:امور اصيل چيزهايي هستند كه شما فارغ از هر شرايطي مي‌تونيد به داشتن و يا انجام آنها به خودتون بباليد، ضمن آنكه عقل سليم (يعني عقل متوسط نوع بشر)هم شما را در آن امر همراهي مي‌كنه،
غيراصيل هم خوب درست برعكس امر اصيله ديگه!يعني گاهي شما به داشتن يا انجام آن چيز نمي‌تونيد (بطور قلبي و با رجوع به وجدانتان در شرايط طبيعي)‌بخودتون بباليد و ديگه اينكه معمولا همان عقل سليم هم شما را در آن راه تاييد نمي‌كنه.
مثال مي‌آورم:پيوسته بدنبال گردآوري مال و ثروت بودن و يا ارتقاء پست نه اينكه كار ناپسنديه، اما اگه قرار باشه اصل اول زندگي باشه، اونوقته كه به يك امر غيراصيل گرفتار شده‌ايم.
در برابر، همواره مشتاق كمك به ديگران بودن (به هر طريقي كه از دستمان بر مي‌آيد)يا تلاش براي بدست آوردن دل ديگران، تحت هر شرايطي پسنديده است، ملاك اين پسنديده بودن هم هيچكس نيست الا پروردگار،
براي همين دعا كنيد خدا به شما مال و ثروت بيشتري بده تا بتونيد بيشتر به ديگران كمك كنيد.
يك داستان واقعي:
ديپلماتي را مي‌شناسم كه خيلي از فيلم «ميم مثل مادر» گله‌منده، اگرچه كارگردانش (رسول ملاقلي‌‌پور) به رحمت خدا رفت، اما خوب اين بنده‌ي خدا خيلي ناراحت بود، مي‌دونيد چرا؟ بهتون مي‌گم:
اين ديپلمات حدود 12 سال پيش ازدواج كرد، اما بعد از چند سال هر دو متوجه مي‌شن بچه‌دار نمي شن، حالا شايد دوا و درمان هم كرده باشن، اما خلاصه هر دو به اين نتيجه مي‌رسن كه برن از يه پرورشگاه نوزاداني را به فرزندي قبول كنن.
نكته‌ي حيرت‌انگيز اينجاس كه اونا آگاهانه دو نوزادي را انتخاب مي‌كنن كه نه تنها زودرس بدنيا اومده بودن، بلكه دچار مشكل مادرزادي هم بودند، يكي از آن دو گرفتار نوعي بيماري قلبي بود و ديگري هم از ناحيه‌ي رباط پا مشكل داشت، حتي گويا پرورشگاه بدليل پيش‌بيني هزينه‌ي بالاي درمان تصميم نداشته اونا را به اميد زنده‌بودن،‌ نگهداري كنند.
اما اين ديپلمات و همسر مهربانش آن دو را به فرزندي مي پذيرن و طي هفت - هشت سال گذشته هزينه‌هاي سنگيني هم براي درمان آنها مي‌پردازند، هفته‌ي قبل شنيدم كودكي كه مشكل قلبي داشت تقريبا بيماري‌اش درمان شده و كودك ديگر هم كه مشكل پا داشت، بتازگي راه رفتن را شروع كرده.
خيلي قشنگه نه؟؟ اين يعني يه امر اصيل و زيبا كه شنيدنش اشك را در خانه‌ي چشمانمان مهمان مي‌كنه!و با هيچ ثروتي قابل معاوضه نيست!

۱ نظر:

الی گفت...

نوشته های خیلی زیبایی داری.من که لذت بردم با اینکه فرصت زیادی نداشتم تقریبا یک ساعتی پای کامپیوتر بودم وآرشیوت رو بیرون کشیدم.بازم بهت سر میزنم.موفق باشی.