۱۳۸۶ آذر ۱۷, شنبه

انواع عشق


اگه قرار باشه اجزاي يك رابطه‌ي عاشقانه را همچون مثلثي در نظر بگيريم با سه گوشه ی: صميميت، اشتياق و پايبندي، مي دونيد اونوقت چه تركيب هايي از عشق پدید می آد؟ و به اين تركيب ها چه اسامي‌اي می توان گذاشت؟ بخونید:
1- دوست داشتن ساده: گاهي به صميميت هم می رسه، اما موجب برانگيخته شدن پایبندی یا اشتياقي نمي شه.
2- شيفتگي: که شاید ساده ترین نوع عشقه و می شه از اون با عنوان عشق در نگاه نخست هم یاد کرد؛ چیزی که بطور معمول بر پایه ي يكسري جلوه های ظاهري شكل مي گيره، مثلا جذابيت چهره، ظاهر، انجام يك رفتار و يا بیان يك كلام؛ با صد هزار جلوه بيرون آمدي كه من - با صد هزار ديده تماشا كنم ترا؟
البته اين شيفتگي مي تونه گامي براي عميق كردن عشق باشه. (عشق در پرده ی نخست)
3- عشق تو خالي: پايبندي وجود داره، اما مهر و صميميتي در اين عشق نيست: شايد اين نوع عشق يه جورايي گرفتار شدن در يك رابطه را براي ما تداعي كنه، موقعیتی كه فرد برای اينكه طرفش را نشكنه، به ادامه‌ي رابطه دل مي ده، اما همش در و ديوار و ساعت را نگاه مي كنه تا از اون وضعيت خلاص شه.
بپرس از این دل دیوانه ی من - که ای بیچاره ماندنت چیست ؟ (مشیری)
4- عشق خيال انگيز: سراسر اشتياق و صميميت اما بدون پايبندي؛ تو اين عشق بيشتر سرخوشي وجود داره تا جديت.
5- عشق همدمي: اين نوع عشق بيشتر در بين بزرگسالان بچشم مي خوره، در اين عشق، اشتياق جاي خودش را به دوستي همراه با پايبندي مي‌‌ده. پرده ی آخر عشق!
6- عشق بچگانه یا احمقانه: اشتياق و پايبندي بدون صميميت (كه بيشتر اوقات به ازدواج سريع ختم مي شه)
و به انسان گفتم عشق چيست؟ اشک از ديدگانش جاري شد وگفت؟ ديوانگيست
7- عشق كامل: سراسر دوست داشتن، اشتياق، صميميت و پايبندي؛
اوست گرفته شهر دل، من به كجا سفر كنم - اوست نشسته در نظر، من به كجا نظر كنم (مولانا)
و باز هم سر آخر بقول مولانا:
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود - جوینده عشق بی‌عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد - هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود

۱ نظر:

ناشناس گفت...

حمید آقا خوب طنز می نویسی ها !!

آن بیت زیبا که به حافظ نسبت داده ای از مولاناست (با حفظ احترامات فائقه خدمت حافظ خان، این ورای ذهن و زبان حافظ است). مطلع غزل مولانا چنین است:

آمده ام که سر نهم، عشق تو را به سر برم
گر تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم

آن رباعی را که به مولانا نسبت داده ای خیلی بنطرم مشکوک می آید. زبان مولانا نیست اگرچه در برخی وبلاگها آن را به مولانا نسبت داده اند. من در جستجوی مختصری که در نسخه فروزانفر داشتم، آن را نیافتم.