۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه




نمی‌دونم کدوم فیلسوف بود که می گفت زندگی مثل جریان رودخانه‌ای است که هیچوقت برنمی گردد و مدام به جلو می‌رود.
و حالا می‌بینی که رودخانه‌ی زندگی با رفتنش برای بعضی‌ها خاطرات خوش از گذشته‌هایی به جا گذاشته که آرزو می‌کردی کاش تکرار شدنی بودند.
احساس زیبای نخستین آشنایی با همدم و در آغوش کشیدن نوزادی که قد کشیده و بزرگ شده و البته تو را از لذتی به لذتی دیگر مشغولت کرده.
زندگی را باید دریافت و لحظه لحظه‌ی آن را باید با تمام حواس درک کرد و خدا را سپاس گفت از این همه زیبایی که اطراف ماست و لذت‌هایی که ساده هستند مثل رنگ آبی آسمان.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

این ژاپنی ها!




تو این ماجرای زلزله و سونامی ژاپن خیلی داستان ها از نظم و مقاومت و تلاش برای احیای دوباره ی زندگی منتشر شده که اگر با بدبینی بخواهیم بگیم بخشی از آنها ممکنه بزرگنمایی باشه، اما به هر حال انتشار این نوع مطالب بیانگر اینه که ملت ژاپن، بسیار با اراده و تلاش گر هستن و هر کس خودش را عنصری در راه بزرگی و عظمت نام ژاپن و ملتش می بینه و حالا این ماجرا تایید دیگری است بر این حقیقت:
پنجاه نفرعلیرغم خطر مرگ برای کنترل در راکتورفوکوشیما باقي مانده اند.مردم ژاپن به آنها سامورایی مي گويند.
این گروه کوچک مهندسین و تکنسین ها به صورت قهرمانان ملی ژاپن در آمده اند.به آنها “کامی کازی” (خلبانان از خود گذشته ای که در جنگ جهانی دوم هواپیمای خود را به ناوهای آمریکایی می زدند) و سامورایی گفته می شود. آنها در معرض تشعشعات بسیار قوی رادیو اکتیو هستند و بدون شک بسیاری از آنها در نتیجه پیامد آن جان خواهند سپرد. جایشان را هر پانزده دقیقه عوض می کنند تا از تشعشع نسوزند. پنجاه نفر داوطلبانه برای کنترل راکتور در مرکز مانده اند. بیست نفر دیگر هم با وجود خطر مرگ به آنها پیوسته اند تا راکتور را از کار بیندازند.
امروز در ژاپن همه می دانند که اگر از بروز فاجعه ای عظیم جلوگیری شده، بخاطر فداکاری مردانی بوده که هویتشان اعلام نشده است.
در میان آنها مردی 59 ساله است که تنها هجده ماه به بازنشستگی اش باقی مانده است. دختر او پیامی تکان دهنده در سایتی که به قربانیان زمین لرزه اختصاص یافته، به این شرح منتشر کرده است:

"حالا ديگه وقتي پرسيدن دليل پيشرفت يك كشور چيه؟ نگيد هوش و ذكاوت، فرهنگ قديمي و... بگيد تعهد و از خودگذشتگي، بگيد فرهنگ بالا، فرهنگي كه توش سامورايي ها افسانه نيست بلكه واقعيته ....

من خودم بعيد بدونم كه بتونم مثل اونها بزرگ باشم، ولي اميدوارم بتونم براي اونها احترام لازم رو قائل بشم"

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

فوتبالکی!


نمی‌دونم این جمله را کی گفته، امّا فکر کنم تا حد زیادی درست گفته که: «فوتبال هر کشور نمایشی است از سازماندهی اجتماعی و روابط اجتماعی آن کشور»، شاید به همین خاطره که صعود تیم‌ها به جام جهانی به نوعی بازتابی از همین وضعیت سیاسی و اجتماعی کشورها باشد.
حالا اگه در مورد کشورهای دیگه نشه در این مورد داوری کرد، امّا چیزی که طی سال‌های اخیر در ایران در جامعه‌ي فوتبالی ما رایجه، خیلی شبیه شرایط اجتماعی و سیاسی کشور است.
همه با هم خوبن و گل می‌گن و بلبل می‌شنفن! امّا خدا نکنه که جلو افتادن کسی باعث عقب افتادن اون یکی بشه!
لیگ برتر فوتبال ایران رسیده به هفته‌های ‌آخر و خب بعضی‌ها که در طول هفته‌های گذشته به هر دلیل نتونستن امتیازات کافی حالا یا برای قهرمانی، یا کسب سهمیه‌ی آسیا و یا سقوط نکردن، به دست نیاوردن، افتادن به فکر استفاده از روش‌های مختلف جوانمردانه و ناجوانمردانه! و البته که طبق قانون طبیعت، اخلاق کیلویی چنده؟
در تبریز و در جریان مسابقه‌ي فوتبال بین ملوان انزلی و شهرداری تبریز، مسئولین تبریزی به میرزا کوچک خان و مرحوم قایقران توهین می‌کنند؟؟؟؟
در بازی استقلال و تراکتور سازی جار و جنجال پیش می‌یاد، در بازی پاس و راه‌آهن در همدان کتک کاری می‌شه!!!
واقعاً چه خبره؟ عصبانیت و بداخلاقی تا این حد که به اسطوره‌های تاریخ گذشته و معاصر توهین کنیم؟ اگه مثل ژاپن سونامی و زلزله گریبانمان را گرفته بود، چه می‌کردیم؟ البته یادم آمد، تجربه‌ي زلزله بم را هم داریم، بنابراین نیازی به تجربه‌ی جدید زلزله نیست!!
نتیجه‌گیری:
اخلاق اتفاقاً در زمانی باید بکار بیاد که دچار دشواری و سختی هستیم! رفتار ما خیلی فوتبالکی شده ها! اینطور نیست؟؟

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

ایران و آسیای مرکزی


اینکه گفتم مردم سه کشور تاجیکستان، ترکمنستان و به ویژه ازبکستان با فرهنگ و تمدن ایرانی آشنا بوده و تاثیرات عمیقی پذیرفته اند، حرفی به گزافه نیست.

حتی چیزی که می شود گفت اینکه، ایران به نوعی نقش فیلتر فرهنگی را برای ازبکان ایفاد کرده و هر چیزی از جنبه های فرهنگی ازبکان رنگ و بوی ایرانی دارد.
معماری، نام های ایرانی فراوانی که در بین زنان و مردان ازبک رایج است، آداب و رسوم یکسان، نگاه مثبت به ایران و نداشتن نگاه منفی به اسلام شیعی (برخلاف اعراب جنوب)، ارادت داشتن به امام رضا (ع) و ... همگی نشانه هایی استوار از آمیختگی فرهنگ و اندیشه ی ازبکان با ایرانیان است.
اتفاقاً به عنوان تایید بر این مدعا می توان اشاره کرد که دو ملت با وجود تعاملات حداقل 500 - 600 سال پیش تا همین 200 سال پیش، آن هم در قالب کشاکش ها و جنگ های خونین، به خصوص هجوم وحشیانه ی تیمور به ایران، عجیب است که ازبکان بیش از هر ملتی از ایرانیان تاثیر پذیرفته اند.
اما داستان مردم قزاقستان و قرقیزستان به گونه ای دیگر است.

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

روسیه و آسیای مرکزی



روس‌ها بیش از 150 سال است که خود را بر کشورهای آسیای مرکزی تحمیل کرده‌اند و در این فاصله طی دو دوره‌ي سیاسی تزاریسم و کمونیسم، تاثیرات بلندمدت و عمیقی را بر وجوه مختلف زندگی مردم این منطقه چه در حوزه‌های سیاسی،‌ اقتصادی و اجتماعی گذاشته‌اند.
برخی از این تاثیرات مثبت هستند، مثل فراهم ساختن یک تمدن شهری،‌ گسترش علم و فرهنگ و ادبیات، امّا در برخی جنبه‌های دیگر تاثیرات منفی شدیدی داشته‌اند.
البته این هر دو جنبه‌ي مثبت و منفی هم در بین کشورهای آسیای مرکزی یکسان نبوده است.
به طور نمونه قرقیزستان و قزاقستان بیشترین تاثیرات را از این تعامل گرفته‌اند به دو دلیل:
یکی آنکه قرقیزها و قزاق‌ها تا همان آغاز سلطه تزاریسم، زندگی عشایری و چادرنشینی داشتند و روس‌ها به شیوه‌های مختلف آنها را مجبور به یکجا نشینی کردند. همین ویژگی چادرنشینی باعث شده بود تا این دو قوم (که در واقع یک قوم هستند) از ادبیات مکتوب و غنی برخوردار نباشند، فرهنگ شهرنشینی نداشته باشند و از این رو مردم این دو کشور بیشترین قرابت و نزدیکی را با فرهنگ روس‌ها دارند.
امّا در کشوری مانند ازبکستان و تاجیکستان و تا حد زیادی ترکمنستان، قضیه به گونه‌ای دیگر است.
مردم این سه کشور به دلیل نزدیکی با تمدن ایرانی، از ساختارهای فکری،‌ فرهنگی و تمدنی عمیق‌تری برخوردار بودند. به همین خاطر شباهت‌های زیادی بین جنبه‌های مختلف زندگی این مردم با تمدن و روحیات مردم ایرانی به چشم می‌خورد.

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه



اول ژانویه در ازبکستان همچون بسیاری از کشورهای اسلامی! به عنوان سال نو شناخته و مراسم کریسمس هم جشن گرفته می شه و درست مثل نوروز خودمون، در فاصله چند روز مانده به تحویل سال، بازارها شلوغ می شن و مردم با شور و هیجان خاصی به دنبال خرید مقدمات و سور و سات نوروزی هستند.
در تاشکند در چند نقطه ی اصلی شهر درخت های تزئین شده ی کاج (مثل عکسی که در کنار این نوشته گذاشته ام، این کاج حدود 20 متری در پارک استقلال تاشکند نصب شده) و علاوه بر آن برخی تصاویر بزرگ تبلیغی مرتبط با فصل زمستان و سال نو مسیحی هم نصب می شه.
یه پارکی دارند به اسم پارک «مستقلیک» (یا همان استقلال) که در آخرین شب دسامبر که منتهی به شب ژانویه و آغاز سال نو مسیحی است، خلق گرد می آیند.
دیشب که یه سر رفته بودیم آنجا، جالب بود برامون که تقریبا 99 درصد ازبک بودند! یعنی روس ها تقریبا آنجا نبودند، مگه برای کاسبی. یعنی یا دکه ای برای فروش مواد غذایی و برخی اسباب بازی ها داشتند یا با پوشیدن لباس های پاپانوئل و یه فرشته خانم و گرفتن پول از مردم به آنها اجازه می دادند تا باهاشون عکس بگیرن که البته تعداد اینها هم در بین ازبک های کاسب بسیار کم بود.
نکته ی جالب اینکه راس ساعت 23 که می شه، پلیس با زور مردم را از محل گردهمایی بیرون می کنه و اجازه نمی ده که گردهمایی تا ساعت 24 و لحظه ی شروع سال نو باشه که به طور معمول در این مواقع ادامه پیدا می کنه، برقرار باشه.
به هر حال سال نو مسیحی به مسیحیان عزیز مبارک باشه.