۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه
ازبکستان - سمنو
شاید پس از تاجیکستان، بیشترین نمادها و نموداهی نوروزی را بتوان در ازبکستان پیدا کرد. اگرچه بصورت چارچوب بندی شده ای نوروز را جشن نمی گیرند، بطوری که روز اول نوروز درست مثل کریسمس در میدان اصلی شهر مردم جمع می شوند و به جشن و پایکوبی می پردازند، تنها تفاوتش این گردهمایی اینه که در کریسمس نیمه شبه و در نوروز پیش از ظهر.
به همین خاطر چند روز پیش یه دیپلمات غربی اینجا می گفت: اینها نوروز را چشن می گیرند، اما نمی دانند که چه کار باید بکنند؟ که خیلی برام جالب بود و من هم از فرصت استفاده کردم و در مورد ریشه ی نوروز، آغاز بهار، هفت سین، سمنو، آداب و رسوم نوروز و ... توضیح دادم که خیلی اظهار علاقه مندی می کرد.
اما در مورد سمنو:
ازبک ها برخی آداب و رسوم نوروزی را به نظرم خیلی ناب برگزار می کنند که شیرین ترینش! تهیه ی همین «سمنو»ست که ازبک ها بهش می گن: «سَمَلَک» SamalaK.
تهیه کردنش هم کلی تفصیلات داره! نه مثل ما ایرانی ها که چند روز مانده به روز اول سال و تنها برای آن روز، بلکه از دو تا سه هفته پیش از نوروز تا دو سه هفته پس از آغاز بهار، سمنو می پزند و در بازار می شه این سمنوها را تهیه کرد که خیلی هم خوشمزه هستند؛ و جالب آنکه پخت «سمنو» هم با دعوت از بستگان و همسایگان و بصورت دسته جمعی تهیه می شه، درست مثل تهیه آش و حلیم نذری در ایران خودمان.
۱۳۸۷ اسفند ۱۶, جمعه
ریاست جمهوری مادامالعمر!
آرام آرام فضای انتخاباتی در ایران داره گرم میشه. اعلام غیررسمی نامزدهای ریاست جمهوری مهمترین بحث این روزهاست.
سید محمد خاتمی و کروبی از نخستین کسانی هستند که نامزدیشان را خودشون اعلام کردن، میرحسین موسوی هم در نوبته، احمدینژاد هم بعیده نامزد نشه و در کنار اینا قالیباف و لاریجانی و شاید محسن رضایی هم بیان.
موضوع اینه که مردم ایران هنوز در چارچوب چهرهها میاندیشند، به همین خاطر:
میر حسین موسوی مثل یک آرمان میمونه؛ سید محمد خاتمی هم همینطوره، او هم حس مثبت و قشنگی در مورد یک "یوتوپیا" حداقل در بین روشنفکران و دانشگاهیان ایجاد میکنه؛ محمود احمدی نژاد اما بیشتر به نظر میرسه تلاش کرده تا چهرهای مقتدر و مذهبی از خودش نشون بده، اگرچه عزل و نصبهای متعدد و نیز تغییر سیاستهایش با آنچه که گفته بود، بیشتر نشانگر روشن نبودن اولویتها و اهداف او در صحنهی اجتماعی و اقتصادی است؛ کروبی هم بیشتر به نظر میرسه بدنبال اثبات خودشه و با نوعی مبهمگویی و شلوغکاری! میخواد بگه اگه رئیس جمهور بشه، کاری میکنه کارستان و البته در کنار اونا قالیباف، لاریجانی، ولایتی و ... مطرح هستند.
اما نکته جالب اینکه در این میان هنوز هیچ حزب و یا گروهی نیست که ابتدا اولویتهایش را به مردم معرفی کنه و بعد بگه خب حالا بر این اساس، فلان عضو حزب ما مجری این سیاستها خواهد بود، حالا ممکنه این مجری چهرهی چندان شناخته شدهای هم نباشه! اگرچه بطور کلی، دو گروه اصولگرا و اصلاحگرا مطرح هستن، اما این تقسیم بندی بیشتر بیانگر دو کلیت هستند، مثل سیاه و سفید، یا این یا اون!
با وجودی که دوم خرداد 1377 را باید یک مرحله جدید در رشد فکری مردم ایران بدونیم، آن هم بعنوان مرحلهای بسوی گوش کردن به دیدگاهها، اما نه الزاما رها شدن از چهرهها؛ اما هنوز هم حقیقتا روشن نیست که الان اگه کسی با رؤسای جمهور قبلی داشته باشه، باید یقهی کدام حزب را بگیره؟؟ یا به اون رای نده؟
این شیوهی نامزد کردن و نامزد شدن در ایران بیشتر نشانگر عدم شجاعت گروهها و احزاب در معرفی دیدگاههایشان است.
شما ببینید در پایان دوران هشت سالهی ریاست جمهوری خاتمی (و حتی همان چهار سال اول) در میان همان گروههای اصلاحگرا اختلاف نظر افتاد؛ همین شرایط را هم الان در طیف اصولگرا شاهدیم، دیدگاهها و سخنان گروهها و طیفهای این گروه الان حداقل بیانگر اختلاف نظر در عملکرد احمدینژاده و در این میان حتی گروههای عضو هر طیف از انتصاب خود به رئیس جمهور طفره میروند.
یه بار اینجا گفتم که انقلاب اسلامی حداقل باعث شد تا نظام ما جمهوری باشه، و گرنه با توجه به شرایط منطقه و رویکرد حاکم بر حکومتها و البته روحیهی ما ایرانیها؟؟ بعید میدونم هیچ طیفی تمایل نداشته باشه که ریاست جمهوری مادامالعمر را برای خودش نخواد!
اشتراک در:
پستها (Atom)