
شاید فردا بیایید، شاید هم پس فردا... البته گوش شیطون کر شاید اصلا هم نیومد...
زبانم لال زبانم لال، یه وقت برداشت بد نفرمایید منظورم مدال المپیک است...
خناق گرفتیم از بس هر روز نشستیم پای رادیو و تلویزیون بلکه این سرود حماسيگونه و تكراري: «ورزشکاران، دلاوران، ناماوران، به نام یزدان پیروز باشید....» را بشنویم..
لاکردار تا همین لحظه که خدمتتان هستم بطور دقیق 63 کشور کوچیک و بزرگ مدال (بی مصرف!) المپیک را «مال خود» (بقول گزارشگران کشتی) کردهاند، اما ورزشکاران این مرز و بوم قهرمانپرور! تا زورشان رسیده، باختهاند و بعد هم گریه و پوزشخواهی از مردم و ... سرآخر که حالشان سرجاش اومده، تازه کاشف بعمل آمده که همهی اونایی که دقیقا در مرز مدالگیری شکست خوردهاند، آسیب دیدگی داشتهاند...!
تیم جودو دست از پا درازتر برگشته و تازه سرمربی تیم میگه: باید ورزش را در مدارس مورد توجه قرار دهیم! عجب!
البته بگما من خودم این ورزشکاران را مقصر نميدانم، براستي آنها زحمتشان را کشیدهاند، کسی میگفت که چگونگي حضور ورزشکاران در مسابقات بزرگی مثل المپیک در واقع بنوعی بیانگر سیستم مدیریتی حاکم بر آن کشور است، بار ديگه تكرار ميكنم كه اين حرف را من نگفتهام، اما ميشه اين سخن را جور ديگهاي هم تعبير كرد كه مشكل در رویکرد نظام آموزشی و مدیریتی کشور است...
حالا اين به كنار، كسل كنندهتر اینه که شما بدونی صبح تا شب بازیهای زیبای المپیک تو رشتههای مختلف در حال برگزاریه، اونوقت باید روزی سه ساعت این خیابانی را تحمل کنی و میزگردهای مسخرهای که رتب و یابس به هم میبافند تا به مردم اين احساس را منتقل کنند که با المپیک همراه هستند...
ما که ماهواره نداریمممممم، اما خوشا بحال اونایی که دارند ...مسابقات تو اين سطح يعني هنر و هنرمندي كه ديدنش براستي فرح بخشه.