۱۳۸۷ شهریور ۹, شنبه
حقيقت محض
هيچ چيز در زندگي مهمتر از خدا و خانواده نيست.
زماني که شايستهي عزيزانتان است به آنها اختصاص دهيد، زيرا هرگز نميتوان اين امور را به وقت ديگري واگذار نمود.
۱۳۸۷ شهریور ۴, دوشنبه
مبداء تاريخ
نميدونم چرا جناب آقاي احمدينژاد براي ارائهي گزارش و پيشرفتهاي سه ساله دولتشان پيوسته آمارها و تغييرات را با دورهي 8 سالهي رياست جمهوري آقايان رفسنجاني و يا خاتمي و يا با كل اين دوران 16 ساله مقايسه ميكنند؟؟
بطور مثال برق توليدي در اين سه سال از كل 8 سال 68 تا 76 (يعني دوره رفسنجاني) بيشتر بوده! يا سالنهاي ورزشي تكميل شده در اين سه سال سه برابر كل 16 سال پيش 84 (يعني دوران رفسنجاني و خاتمي) بوده؟؟
با اين نوع گفتمان به نظر ميرسه كه دولت مبداء تاريخ را از زمان روي كار آمدن خود داره محاسبه ميكنه!
چرا كه تا پيش از اين مبناي تاريخ! پيش از انقلاب يا ابتداي روي كار آمدن هر دولت بود ... اما در ديالوگ رئيس جمهور محترم ميبينيم كه اصرار عجيبي به مقايسه تحولات دولت جديد با دو دولت آقايان رفسنجاني و خاتمي وجود داره.
در حالي كه بسادگي ميتوان در برابر اين گونه گفتمان استدلال آورد كه اگه زيرساختها و يا مباني توليد وجود نداشت، آنوقت ميشد دم از افزايش توليد در حوزههاي مختلف زد؟؟ اگه پيشينيان كاري نكرده باشند، آنوقت ميتوان به اين پيشرفتهايي كه از سوي دولت جديد به آنها اشاره مي رود، دست يافت؟؟ و آنها را مال خود كرد؟؟
اين يه نگاه صنفي و قبيلهاي است تا يك رويكرد در راستاي منافع كل جامعه و كشور...
۱۳۸۷ مرداد ۲۷, یکشنبه
شايد را كاشتن در نيومد
شاید فردا بیایید، شاید هم پس فردا... البته گوش شیطون کر شاید اصلا هم نیومد...
زبانم لال زبانم لال، یه وقت برداشت بد نفرمایید منظورم مدال المپیک است...
خناق گرفتیم از بس هر روز نشستیم پای رادیو و تلویزیون بلکه این سرود حماسيگونه و تكراري: «ورزشکاران، دلاوران، ناماوران، به نام یزدان پیروز باشید....» را بشنویم..
لاکردار تا همین لحظه که خدمتتان هستم بطور دقیق 63 کشور کوچیک و بزرگ مدال (بی مصرف!) المپیک را «مال خود» (بقول گزارشگران کشتی) کردهاند، اما ورزشکاران این مرز و بوم قهرمانپرور! تا زورشان رسیده، باختهاند و بعد هم گریه و پوزشخواهی از مردم و ... سرآخر که حالشان سرجاش اومده، تازه کاشف بعمل آمده که همهی اونایی که دقیقا در مرز مدالگیری شکست خوردهاند، آسیب دیدگی داشتهاند...!
تیم جودو دست از پا درازتر برگشته و تازه سرمربی تیم میگه: باید ورزش را در مدارس مورد توجه قرار دهیم! عجب!
البته بگما من خودم این ورزشکاران را مقصر نميدانم، براستي آنها زحمتشان را کشیدهاند، کسی میگفت که چگونگي حضور ورزشکاران در مسابقات بزرگی مثل المپیک در واقع بنوعی بیانگر سیستم مدیریتی حاکم بر آن کشور است، بار ديگه تكرار ميكنم كه اين حرف را من نگفتهام، اما ميشه اين سخن را جور ديگهاي هم تعبير كرد كه مشكل در رویکرد نظام آموزشی و مدیریتی کشور است...
حالا اين به كنار، كسل كنندهتر اینه که شما بدونی صبح تا شب بازیهای زیبای المپیک تو رشتههای مختلف در حال برگزاریه، اونوقت باید روزی سه ساعت این خیابانی را تحمل کنی و میزگردهای مسخرهای که رتب و یابس به هم میبافند تا به مردم اين احساس را منتقل کنند که با المپیک همراه هستند...
ما که ماهواره نداریمممممم، اما خوشا بحال اونایی که دارند ...مسابقات تو اين سطح يعني هنر و هنرمندي كه ديدنش براستي فرح بخشه.
۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه
استبداد شرقي
يه كتابي چند سال پيش منتشر شد به اسم «جامعه شناسي نخبه كشي» كه هستهي اصلي سخنش اين بود كه در ايران بخاطر وجود روحيهي مستبدانه، خيلي از ما (بلانسبت خودم و شما) چشم ديدن كسي را بالاتر از خودمان نداريم.
حالا نمونهاش شده دعواي قلعهنويي سرمربي استقلال و علي دايي سرمربي تيم ملي و آتش بياري خيلي از رسانهها كه در اين مواقع عقل جمعي را به فنا ميدهند و خودخواهيشان باعث ميشود تا چشم عقلشان كور شود.
نميدونم اين چه حكمتيه كه بسياري از رسانهها و خيلي از فوتباليستها با تمام قوا دارند دايي را خراب ميكنند، فقط اگه بخواهيم به بلنداي افتخارات و قلههايي كه در فوتبال بهش رسيده، نگاه كنيم، كلاهمان ميافته، اما حالا همه دارن بهش چنگ مياندازن. محترمانه برخورد نميكنن، چارواداري و چاله ميدوني حرف ميزنن...
البته اين خودش بين انسانهايي كه استبداد زده هستن يه فرموله، يعني شما اگه ابزار بزرگ منشي نداشته باشي، ميتوني با چنگ انداختن به يك بزرگ (حالا يا چهرهي مثبت يا منفي) نشون بدي كه بله تو هم وجود داري...
علي دايي:
آقاي گل جهان، كسي گلهايش باعث صعود هرتابرلين به مرحله بعد جام باشگاههاي اروپا شد، آقاي گل ايران، بيشترين بازي ملي، تاثيرگذارترين بازيكن ملي طي تاريخ فوتبال ايران و....
شخصيت پرستي نميكنم، اما بايد ورزشكاري كه بخاطر فهم و شعورش تونست تا اين سطح بالا بره را بعنوان يك قهرمان ملي پاس بداريم، تا الگوي مثبتي به بچههاي اين مرز بوم ارائه بديم، تا اونا بدونن كساني را داريم كه ارزش الگوبرداري دارن، حتي شده تو يه چيز جزئي و شايد نه چندان مهم... اما معرفي الگو هم خلاف اين روحيهي استبدادي است ...
اشتراک در:
پستها (Atom)