۱۳۸۷ مهر ۱۴, یکشنبه
عدالت يا جود؟
با مجيد خان موافقم كه:
عدالت هميشه از جود بالاتره، عدالت نظمپذيره، وجود عدالت باعث روشن بودن تكليف مردم ميشه. اتفاقا زماني به اين فكر ميكردم كه اگه در جامعهاي عدالت جريان داشته باشه اصلا «جود» زمينهي ظهور پيدا نميكنه.
شك نكنيد اگه در جامعهاي ديديد كه جود و بخشش وجود داره و حالا به هر درجهاي استفاده ميشه، در اون جامعه به همان سهم و اندازه هم نوعي بيعدالتي حاكمه. البته اين به آن معنا نيست كه اين دو الزاما نقطهي مقابل هم هستن، يعني با هم ديگر نميتوانند همزمان حضور داشته باشن، بلكه جود در سطح فردي امري پسنديدهاس و برخورداري از صفت بخشندگي نشان دهندهي دل گندگي است. اما نميتونه جايگزين بيعدالتي بشه.
حتي ميخوام بگم گاهي مفهوم عدالت را بدرستي درك نميكنيم. در تعريف عدالت ميگن: قرار داشتن هر چيز در جاي خودش! اما اينكه به اين درك و روشن بيني برسيم كه چه چيزي بايد كجا باشه، خودش كار سادهاي نيست. خيلي از ما تنها بر اساس موقعيت و منافع خودمان عدالت را تفسير ميكنيم، بيعدالتي يعني اينكه حق (!) من ناديده انگاشته شده.
اتفاقا چندي پيش به اين فكر ميكردم كه اگه در جايگاه كسي باشم كه بايد يك قاتل را ببخشم و او را از قصاص رهايي بخشم، چكار بايد بكنم؟ قاتلي كه از روي اتفاق و عصبانيت دست به اين قتل زده، نه اينكه يك جاني بالفطره باشه. اينجا عدالت بر اساس چيزي كه ميدانيم يعني قصاص، يعني خون در برابر خون، اما بخشش در اينجا رنگ ديگهاي داره.
حرفي هم كه در پست قبل نوشتم، از روي عواطف كامل نبود، اما بماند ...
در اين مورد خواهم نوشت.
اشتراک در:
پستها (Atom)